Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
accelerators
/əkˈsel.ə.reɪ.tər/ = NOUN: شتاب دهنده, شتابنده, شتاباننده, تندکن;
USER: شتاب دهنده, شتاب دهنده های, شتابدهنده, شتاب دهنده ها, مدل شتاب دهنده
GT
GD
C
H
L
M
O
access
/ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض;
USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
achievement
/əˈtʃiːv.mənt/ = NOUN: موفقیت, پیروزی, انجام, دست یابی, کار بزرگ;
USER: موفقیت, دستاورد, پیروزی, انجام, دست یابی
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
action
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش, تاثیر, تعقیب, اشاره, سهم, جدیت, سهام شرکت, جریان حقوقی, تمرین, اقامهء دعوا, طرز عمل, وضع, گزارش, اشغال نیروهای جنگی, پیکار, اثر جنگ;
USER: اقدام, عمل, کنش, حرکت, رفتار
GT
GD
C
H
L
M
O
actions
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش;
USER: اقدامات, عملیات, اعمال, اقدام, کاربران عملیات
GT
GD
C
H
L
M
O
activity
/ækˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: فعالیت, اکتیوایی, کنشوری, چابکی, کار, زنده دلی;
USER: فعالیت, فعالیت درسایت, فعالیت های, فعالیتهای, فعالیتی
GT
GD
C
H
L
M
O
administrations
/ədˌmɪn.ɪˈstreɪ.ʃən/ = NOUN: حکومت, اجرا, وصایت, سیاست, تصفیه, ادارهء کل, الغاء, فرمداری, تقسیمات جزء وزارتخانهها در شهرها;
USER: دولت, ادارات, دولتهای, دولت های, دولت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
advisory
/ədˈvaɪ.zər.i/ = ADJECTIVE: مشورتی;
USER: مشورتی, مشاوره, مشاوره ای, های مشورتی, مشورتی است
GT
GD
C
H
L
M
O
affiliated
/əˈfɪl.i.eɪt/ = VERB: پیوستن, مربوط ساختن, اشنا کردن, در میان خود پذیرفتن, به فرزندی پذیرفتن;
USER: وابسته, وابسته به, تحت پوشش, های وابسته
GT
GD
C
H
L
M
O
aimed
/eɪm/ = VERB: رسیدن, دانستن, ارزیابی کردن, شمردن, نالي شدن, به نتیجه رسیدن, قراول رفتن, قصد داشتن, هدف گیری کردن, نشانه گرفتن;
USER: هدف, با هدف, هدف از, که هدف, هدف از انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
allow
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
almost
/ˈɔːl.məʊst/ = ADVERB: تقریبا, قریبا, بطور نزدیک;
USER: تقریبا, تقریبا در, تقریبا به, که تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
among
/əˈmʌŋ/ = PREPOSITION: میان, در میان, از جمله, در زمره;
USER: در میان, میان, در بین, از جمله, را در میان
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
analysis
/əˈnæl.ə.sɪs/ = NOUN: تحلیل, تجزیه, آزمايش, انالیز, جداگری, کاوش, فرگشایی, استقراء, شی تجزیه شده, مشتق و تابع اولیه, کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده;
USER: تحلیل, تجزیه و تحلیل, آنالیز, تجزیه, تحلیل های
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
annual
/ˈæn.ju.əl/ = ADJECTIVE: سالیانه, یک ساله;
USER: سالیانه, سالانه, های سالانه, سالانه به, سالانه در
GT
GD
C
H
L
M
O
answered
/ˈɑːn.sər/ = VERB: پاسخ دادن, جواب دادن, از عهده برامدن, دفاع کردن, جوابگو شدن, بکار امدن, بکار رفتن, بدرد خوردن, جواب احتیاج را دادن, عهده دار شدن;
USER: پاسخ, پاسخ داده, جواب داد, پاسخ داد
GT
GD
C
H
L
M
O
approaching
/əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن;
USER: نزدیک, نزدیک شدن, نزدیک شدن به, نزدیک می, نزدیک به
GT
GD
C
H
L
M
O
approximately
/əˈprɒk.sɪ.mət.li/ = ADVERB: تقریبا;
USER: تقریبا, حدود, در حدود, حدودا, تقریبا در
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
areas
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
assessing
/əˈses/ = VERB: تشخیص دادن, تعیین کردن, بستن, مالیات بستن بر, جریمه کردن, تقویم کردن, بر اورد کردن;
USER: ارزیابی, بررسی, سنجش, برآورد, تشخیص
GT
GD
C
H
L
M
O
assist
/əˈsɪst/ = NOUN: همکاری;
VERB: کمک کردن, یاری کردن, همدستی و یاری کردن, مساعدت کردن, دستگیری کردن, حضور بهم رساندن, توجه کردن, پیوستن به, حمایت کردن از, پایمردی کردن, دستیاری کردن, معاونت کردن, شرکت جستن;
USER: کمک کردن, کمک, کمک به, کمک می, همکاری
GT
GD
C
H
L
M
O
assistance
/əˈsɪs.təns/ = NOUN: کمک, مساعدت, معاونت, معاضدت, دستیاری, رسیدگی, همدستی, مدد, پایمردی, مراعات;
USER: کمک, مساعدت, کمک های, به کمک, کمک به
GT
GD
C
H
L
M
O
associations
/əˌsəʊ.siˈeɪ.ʃən/ = NOUN: انجمن, تجمع, وابستگی, مشارکت, اتحاد, پیوستگی, شرکت, تداعی معانی, ائتلاف, امیزش;
USER: انجمن, انجمن های, انجمنهای, انجمن ها, اتحادیه های
GT
GD
C
H
L
M
O
assurance
/əˈʃʊərəns/ = NOUN: تضمین, ضمانت, اطمینان, بیمه, تعهد, پشت گرمی, خاطرجمعی, گستاخی, قید, گرفتاری, وثیقه, گروی, خود رایی, خود سری, دل گرمی;
USER: اطمینان, تضمین, ضمانت, بیمه, تعهد
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
awarded
/əˈwɔːd/ = VERB: اعطا کردن, سپردن, امانت گذاردن;
USER: اعطا, اهدا, تعلق می گیرد, اعطا شده, اعطا می
GT
GD
C
H
L
M
O
bank
/bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه;
VERB: در بانک گذاشتن, کپه کردن, بلند شدن بطور متراکم, بانکداری کردن, روی هم انباشتن;
USER: بانک, بانکی, های بانکی, بانک های, بانک ها
GT
GD
C
H
L
M
O
barometer
/bəˈrɒm.ɪ.tər/ = NOUN: فشار سنج, هواسنج, میزان الهواء;
USER: فشار سنج, فشارسنج, بارومتر, هواسنج, میزان الهواء
GT
GD
C
H
L
M
O
barrier
/ˈbær.i.ər/ = NOUN: مانع, سد, حصار, حائل, نرده یا مانع عبور دشمن;
VERB: راه کسی را بستن;
USER: مانع, سد, موانع, مانعی, حصار
GT
GD
C
H
L
M
O
barriers
/ˈbær.i.ər/ = NOUN: مانع, سد, حصار, حائل, نرده یا مانع عبور دشمن;
USER: موانع, موانع موجود, موانع را, موانع در, از موانع
GT
GD
C
H
L
M
O
base
/beɪs/ = NOUN: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا, مرکز, بنیاد, شالوده, ته, ریشه, زمینه, تکیه گاه;
USER: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
become
/bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن;
USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
being
/ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش;
USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال
GT
GD
C
H
L
M
O
believe
/bɪˈliːv/ = VERB: باور کردن, اعتقاد داشتن, اعتقاد کردن, گمان داشتن, ایمان اوردن, معتقد بودن, عقیده داشتن;
USER: باور, این باور, بر این باورند, این باورند, اعتقاد دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
benefit
/ˈben.ɪ.fɪt/ = NOUN: سود, منفعت, مزیت, استفاده, مزایا, احسان, خیر, اعانه, افاضه, مصلحت, نمایش برای جمعاوری اعانه;
VERB: فایده رساندن, فایده بردن, احسان کردن;
USER: سود, بهره مند, بهره مند شوند, استفاده, منفعت
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
better
/ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر;
VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن;
ADVERB: بطور بهتر;
NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد;
USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر
GT
GD
C
H
L
M
O
between
/bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین;
ADVERB: مابین, در مقام مقایسه;
USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان
GT
GD
C
H
L
M
O
biggest
/bɪɡ/ = USER: بزرگترین, بزرگ, بزرگ ترین, از بزرگترین, که بزرگترین
GT
GD
C
H
L
M
O
billion
/ˈbɪl.jən/ = NOUN: بیلیون;
USER: بیلیون, میلیارد, میلیارد دلار, میلیارد نفر, میلیارد و
GT
GD
C
H
L
M
O
building
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
ADJECTIVE: ساختمانی;
USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
burden
/ˈbɜː.dən/ = NOUN: بار, مسئوليت, وزن, بار مسئوليت, گنجایش, طفل در رحم;
VERB: بار کردن, تحمیل کردن, سنگین بار کردن;
USER: بار, بار مسئولیت, بار سنگین, باری بر دوش, مسئوليت
GT
GD
C
H
L
M
O
bureaucracy
/bjʊəˈrɒk.rə.si/ = NOUN: دیوان سالاری, حکومت اداری, تاسیسات اداری, مجموع گماشتگان دولتی, کاغذ پرانی, مقرراتی واهل کاغذ بازی, رعایت تشریفات اداری بحد افراط;
USER: دیوان سالاری, بوروکراسی, بروکراسی, بوروکراسی را
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
businesses
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: کسب و کار, کسب و کارهای, کسب و, شرکت های تجاری, کسب و کارها
GT
GD
C
H
L
M
O
businessmen
/ˈbɪz.nɪs.mən/ = NOUN: تاجر, بازرگان;
USER: بازرگانان, تجار, تاجران, از بازرگانان, از تجار
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
came
/keɪm/ = VERB: امد, گذشته فعل امدن;
NOUN: بتونه سربی, بتونه سربی;
USER: آمد, آمدند, آمده, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
capital
/ˈkæp.ɪ.təl/ = NOUN: سرمایه, پایتخت, مرکز, مایه, سرستون, حرف بزرگ, مستقر, تنخواه;
ADJECTIVE: راسی, حرف درشت, قابل مجازات مرگ, دارای اهمیت حیاتی, عالی, مستلزم بریدن سر یا قتل;
USER: سرمایه, پایتخت, مرکز, سرمایه های
GT
GD
C
H
L
M
O
career
/kəˈrɪər/ = NOUN: مقام یاشغل;
USER: حرفه ای, حرفه, شغلی, زندگی حرفه ای, های شغلی
GT
GD
C
H
L
M
O
center
/ˈsen.tər/ = NOUN: مرکز, میانه, مدار, میان, وسط و نقطه مرکزی;
VERB: در مرکز قرار گرفتن, تمرکز یافتن;
USER: مرکز, مراکز, در مرکز, به مرکز
GT
GD
C
H
L
M
O
central
/ˈsen.trəl/ = ADJECTIVE: مرکزی, میانی, بطرف وسط;
USER: مرکزی, مرکز, میانی, های مرکزی, مرکزی را
GT
GD
C
H
L
M
O
challenge
/ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ;
VERB: بمبارزه طلبیدن, رقابت کردن, سرپیچی کردن;
USER: چالش, به چالش, چالش کشیدن, به چالش کشیدن, را به چالش
GT
GD
C
H
L
M
O
changing
/ˈtʃeɪn.dʒɪŋ/ = ADJECTIVE: متغیر;
USER: متغیر, تغییر, در حال تغییر, حال تغییر است, در حال تغییر است
GT
GD
C
H
L
M
O
choice
/tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه;
ADJECTIVE: برگزیده;
USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب
GT
GD
C
H
L
M
O
clients
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتریان, به مشتریان, از مشتریان, مشتریان در, مشتریان را
GT
GD
C
H
L
M
O
code
/kəʊd/ = NOUN: قانون, رمز, برنامه, دستورالعملها, نظام نامه;
VERB: رمزی کردن, بصورت رمز دراوردن;
USER: قانون, کد, کد های, رمز, code فعال
GT
GD
C
H
L
M
O
collaboration
/kəˌlæb.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: همکاری, همدستی, تشریک مساعی, خیانت;
USER: همکاری, با همکاری, همکاری در, همکاری و مشارکت, تشریک مساعی
GT
GD
C
H
L
M
O
communication
/kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباط, مخابرات, مکاتبه, تماس, مخابره, ابلاغیه, معاشرت, علاقه;
USER: ارتباط, ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, مخابرات
GT
GD
C
H
L
M
O
companies
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
compared
/kəmˈpeər/ = VERB: مقایسه کردن, سنجیدن, مقابله کردن, برابر کردن, باهم سنجیدن, تطبیق کردن;
USER: مقایسه, در مقایسه, نسبت, مقایسه با, در مقایسه با
GT
GD
C
H
L
M
O
comparison
/kəmˈpær.ɪ.sən/ = NOUN: مقایسه, سنجش, تطبیق, مقابله, برابری, مطابقت, تشبیه, هم سنجی;
USER: مقایسه, نسبت, مقایسه با, نسبت به, در مقایسه
GT
GD
C
H
L
M
O
competition
/ˌkɒm.pəˈtɪʃ.ən/ = NOUN: رقابت, مسابقه, هم چشمی, سبقت جویی, هم اوری, تفاضل;
USER: رقابت, مسابقه, رقابت های, رقابت در, رقابت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
complexity
/kəmˈplek.sɪ.ti/ = NOUN: پیچیدگی, درهمی, هم تافتی, بغرنجی;
USER: پیچیدگی, پیچیدگی های, و پیچیدگی, از پیچیدگی, به پیچیدگی
GT
GD
C
H
L
M
O
conducted
/kənˈdʌkt/ = VERB: هدایت کردن, بردن, اداره کردن, عمل اوردن;
USER: انجام, انجام شده, انجام شد, انجام می
GT
GD
C
H
L
M
O
consider
/kənˈsɪd.ər/ = VERB: مطرح کردن, رسیدگی کردن, ملاحظه کردن, تفکر کردن, سنجیدن, فرض کردن, تعمق کردن;
USER: در نظر, در نظر بگیرند, در نظر بگیرید, مد نظر قرار, در نظر گرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
considered
/kənˈsɪd.əd/ = ADJECTIVE: مطرح شده, با اندیشه صحیح, سنجیده, بافکر باز و درست;
USER: در نظر گرفته, نظر گرفته, نظر گرفته شده, در نظر گرفته شده, در نظر گرفته شود
GT
GD
C
H
L
M
O
contact
/ˈkɒn.tækt/ = NOUN: تماس, اتصال, قباله, مخابره, برخورد;
ADJECTIVE: تماسی;
VERB: تماس گرفتن, تماس یافتن;
USER: تماس, تماس با, تماس بگیرید, ارتباط با, با ما تماس
GT
GD
C
H
L
M
O
contribute
/kənˈtrɪb.juːt/ = VERB: اعانه دادن, شرکت کردن در, همکاری و کمک کردن, هم بخشی کردن;
USER: کمک, مشارکت, کمک می, کمک کند, مشارکت در
GT
GD
C
H
L
M
O
coordinated
/kōˈôrdəˌnāt/ = ADJECTIVE: هم اهنگ;
USER: هماهنگ, هماهنگ شده, هماهنگ می, و هماهنگ, هماهنگ شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
countries
/ˈkʌn.tri/ = NOUN: کشور, مملکت, سرزمین, مرز و بوم, خاک, دیار, دهات, ییلاق, بیرون شهر, سامان;
USER: کشور, کشورهای, کشورها, از کشورها, کشورهای در
GT
GD
C
H
L
M
O
country
/ˈkʌn.tri/ = NOUN: کشور, مملکت, سرزمین, مرز و بوم, خاک, دیار, دهات, ییلاق, بیرون شهر, سامان;
ADJECTIVE: روستایی;
USER: کشور, کشور را, کشور است, کشور به
GT
GD
C
H
L
M
O
course
/kɔːs/ = NOUN: دوره, مسیر, جریان, روش, جهت, اصول, خط مشی, خط سیر, در طی, بخشی از غذا, اموزه, اموزگان, سمت;
VERB: دنبال کردن, بسرعت حرکت دادن, چهار نعل رفتن;
USER: دوره, البته, مسیر, جریان
GT
GD
C
H
L
M
O
creating
/kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: خالق, موجد;
USER: ایجاد, خلق, برای ایجاد, ایجاد می, به ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
culture
/ˈkʌl.tʃər/ = NOUN: فرهنگ, تمدن, برز, کشت میکرب در ازمایشگاه;
USER: فرهنگ, فرهنگ را, فرهنگ و
GT
GD
C
H
L
M
O
customer
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری
GT
GD
C
H
L
M
O
dedicated
/ˈded.ɪ.keɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: اختصاصی, وقف شده;
USER: اختصاصی, اختصاص داده, اختصاص داده شده, اختصاص یافته است, اختصاص داده شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
deficiency
/dɪˈfɪʃ.ən.si/ = NOUN: کمبود, نقص, کمی, کاستی, کسر, عیب, نکته ضعف, عدم, قصور, ناکارایی;
USER: کمبود, فقر, نقص, از کمبود, به کمبود
GT
GD
C
H
L
M
O
determining
/dɪˈtɜː.mɪn/ = VERB: مشخص کردن, تعیین کردن, معین کردن, تصمیم گرفتن, حکم دادن, معلوم کردن, محدود کردن;
USER: تعیین, مشخص, تعیین کننده, مشخص کردن, تعیین این
GT
GD
C
H
L
M
O
develop
/dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می
GT
GD
C
H
L
M
O
developing
/dɪˈvel.ə.pɪŋ/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: در حال توسعه, حال توسعه, حال توسعه به
GT
GD
C
H
L
M
O
development
/dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی;
USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو
GT
GD
C
H
L
M
O
developments
/dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی;
USER: تحولات, توسعه, پیشرفت, پیشرفت های, به تحولات
GT
GD
C
H
L
M
O
difficult
/ˈdɪf.ɪ.kəlt/ = ADJECTIVE: مشکل, دشوار, سخت, صعب, سخت گیر, معضل, گرفتگیر, پر اشکال, ژرف, غامض, پر دردسر, پر زحمت;
USER: دشوار, مشکل, سخت, دشوار است, مشکل است
GT
GD
C
H
L
M
O
directive
/daɪˈrek.tɪv/ = NOUN: رهنمود, امریه;
ADJECTIVE: دستور دهنده, متضمن دستور;
USER: رهنمود, بخشنامه, دایرکتیو, بخشنامه ای, امریه
GT
GD
C
H
L
M
O
does
/dʌz/ = VERB: میکند;
USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
e
/iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک
GT
GD
C
H
L
M
O
economic
/iː.kəˈnɒm.ɪk/ = ADJECTIVE: اقتصادی;
USER: اقتصادی, های اقتصادی, اقتصادی را, اقتصادی است
GT
GD
C
H
L
M
O
edition
/ɪˈdɪʃ.ən/ = NOUN: چاپ, ویرایش;
USER: چاپ, نسخه, ویرایش, نسخه های, نسخه به
GT
GD
C
H
L
M
O
education
/ˌed.jʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اموزش, اموزش و پرورش, معرفت;
USER: آموزش و پرورش, آموزش, تحصیلات, آموزش به
GT
GD
C
H
L
M
O
educators
/ˈed.jʊ.keɪ.tər/ = NOUN: مربی, معلم, فرهیختار;
USER: مربیان, آموزگاران, مدرسان, آموزش دهندگان, آموزشگران
GT
GD
C
H
L
M
O
emerging
/ɪˈmɜː.dʒɪŋ/ = VERB: پدیدار شدن, بیرون آمدن;
USER: در حال ظهور, حال ظهور, در حال ظهور است, در حال ظهور به, های در حال ظهور
GT
GD
C
H
L
M
O
employees
/ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو;
USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان
GT
GD
C
H
L
M
O
ended
/end/ = VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن, تمام شدن, خاتمه یافتن, بپایان رساندن, تمام کردن, ختم کردن, منتج شدن, به انتها رسیدن, بپایان رسیدن, بانتها رسیدن;
USER: به پایان رسید, پایان رسید, پایان یافت, به پایان, به پایان رسیده
GT
GD
C
H
L
M
O
energy
/ˈen.ə.dʒi/ = NOUN: انرژی, نیرو, کارمایه, توانایی, حس, زور, قوه فعلیه;
USER: انرژی, های انرژی, انرژی را, مصرف انرژی, انرژی در
GT
GD
C
H
L
M
O
entrepreneur
/ˌɒn.trə.prəˈnɜːr/ = NOUN: موسس شرکت, کارگشا, مقدم کمپانی, پیش قدم درتاسیس;
USER: موسس شرکت, کارآفرین, کارآفرین در, کارآفرین و, کارآفرین را
GT
GD
C
H
L
M
O
entrepreneurial
/ˌɒn.trə.prəˈnɜːr/ = USER: کارآفرینی, کارآفرینانه, کارآفرین, های کارآفرینی, کارآفرینی را
GT
GD
C
H
L
M
O
entrepreneurs
/ˌɒn.trə.prəˈnɜːr/ = NOUN: موسس شرکت, کارگشا, مقدم کمپانی, پیش قدم درتاسیس;
USER: کارآفرینان, از کارآفرینان, کارآفرینان را, کارآفرینان در, به کارآفرینان
GT
GD
C
H
L
M
O
entrepreneurship
/ˌɒn.trə.prəˈnɜː.ʃɪp/ = USER: کارآفرینی, کار آفرینی, کارآفرینی را, کارآفرینی در
GT
GD
C
H
L
M
O
environment
/enˈvīrənmənt,-ˈvī(ə)rn-/ = NOUN: محیط, اطراف, احاطه, دوروبر, پرگیر;
USER: محیط, محیط زیست, محیط زیست است, محیط زیست را, از محیط زیست
GT
GD
C
H
L
M
O
equally
/ˈiː.kwə.li/ = USER: به همان اندازه, همان اندازه, طور مساوی, به طور مساوی, به طور یکسان
GT
GD
C
H
L
M
O
especially
/ɪˈspeʃ.əl.i/ = USER: به خصوص, خصوص, ویژه, به ویژه, به خصوص در
GT
GD
C
H
L
M
O
essential
/ɪˈsen.ʃəl/ = ADJECTIVE: ضروری, اساسی, اصلی, ذاتی, عمده, واجب, لاینفک, واقعی, عارضی, فرض, بسیار لازم, اساسی ذاتی, جبلی;
USER: ضروری, اساسی, ضروری است, اصلی, ذاتی
GT
GD
C
H
L
M
O
establishing
/ɪˈstæb.lɪʃ/ = NOUN: سازماندهی;
USER: ایجاد, برقراری, تاسیس, استقرار, تأسیس
GT
GD
C
H
L
M
O
etc
/ɪt.ˈset.ər.ə/ = USER: و غیره, غیره, غیره را, و غیره را
GT
GD
C
H
L
M
O
eur
= USER: EUR, یورو, فعال EUR, کننده های فعال EUR, های فعال EUR
GT
GD
C
H
L
M
O
european
/ˌyərəˈpēən,ˌyo͝orə-/ = ADJECTIVE: اروپایی, فرنگی;
NOUN: غربی, فرنگی;
USER: اروپایی, اروپا, های اروپایی, در اروپا, اروپا در
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
evolution
/ˌiː.vəˈluː.ʃən/ = NOUN: تکامل, تحول, سیر تکاملی, تکامل تدریجی, فرگشت, چرخش, تغییر شکل, فرضیه سیرتکامل, حرکت دورانی;
USER: تکامل, تحول, سیر تکاملی, فرگشت, تکامل تدریجی
GT
GD
C
H
L
M
O
examining
/ɪɡˈzæm.ɪn/ = ADJECTIVE: ممتحن;
USER: بررسی, رسیدگی به, مورد بررسی قرار, از بررسی, با بررسی
GT
GD
C
H
L
M
O
exceeding
/ɪkˈsiːd/ = NOUN: زیاده روی, سبقت و پیشی;
ADJECTIVE: مفرط, زیادتی, فاضل;
USER: بیش از, بیش, تجاوز, بالغ بر, بالاتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
expect
/ɪkˈspekt/ = VERB: انتظار داشتن, چشم داشتن, منتظر بودن, حامله بودن;
USER: انتظار, انتظار داشت, انتظار می رود, انتظار داشته, انتظار دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
expects
/ɪkˈspekt/ = VERB: انتظار داشتن, چشم داشتن, منتظر بودن, حامله بودن;
USER: انتظار, انتظار دارد, انتظار دارد که, انتظار می رود, پیش بینی می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
experienced
/ikˈspi(ə)rēəns/ = ADJECTIVE: با تجربه, ورزیده, اموخته;
USER: با تجربه, تجربه, مجرب, را تجربه, با تجربه به
GT
GD
C
H
L
M
O
factor
/ˈfæk.tər/ = NOUN: عامل, عامل, فاکتور, ضریب, نماینده, عامل مشترک, حق العمل کار, عامل محافظت در برابر نور آفتاب;
USER: عامل, فاکتور, عوامل, عاملی, ضریب
GT
GD
C
H
L
M
O
failure
/ˈfeɪ.ljər/ = NOUN: شکست, خرابی, عدم موفقیت, قصور, کوتاهی, ورشکستگی, واماندگی, درمانگی, بد شانسی, نا توانی;
USER: شکست, خرابی, قصور, عدم موفقیت, کوتاهی
GT
GD
C
H
L
M
O
fax
/fæks/ = USER: فکس, فاکس, فکس و, فکس را, فکس به
GT
GD
C
H
L
M
O
fear
/fɪər/ = NOUN: ترس, وحشت, هراس, بیم, پروا, خوف;
VERB: ترسیدن, ترسیدن, بیمناک بودن, پروا داشتن;
USER: ترس, هراس, وحشت, بیم, خوف
GT
GD
C
H
L
M
O
february
/ˈfeb.ru.ər.i/ = NOUN: فوریه
GT
GD
C
H
L
M
O
finale
/fɪˈnɑː.li/ = NOUN: آخر, عاقبت, بخش اخر, اهنگ نهایی;
USER: آخر, برجسته, عاقبت, بخش اخر, اهنگ نهایی
GT
GD
C
H
L
M
O
finance
/ˈfaɪ.næns/ = NOUN: دارایی, مالیه, سرمایه گذاری, علم دارایی;
VERB: سرمایهتهیه کردن, تهیه پول کردن, سرمایه گذاری کردن, در کارهای مالی داخل شدن;
USER: سرمایه گذاری, تامین مالی, تأمین مالی, تأمین منابع مالی, دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
financial
/faɪˈnæn.ʃəl/ = ADJECTIVE: مالی;
USER: مالی, های مالی, مالی را, مالی است
GT
GD
C
H
L
M
O
findings
/ˈfaɪn.dɪŋ/ = NOUN: حکم, کشف, یافت, اکتشاف, یابنده, افزار, انچه کارگر از خود بر سر کار می برد;
USER: یافته ها, یافته, یافته های, یافتههای, نتایج
GT
GD
C
H
L
M
O
firm
/fɜːm/ = NOUN: شرکت, کارخانه, تجارتخانه;
ADJECTIVE: ثابت, سفت, محکم, استوار, راسخ, سخت, مستحکم, پایدار, پا بر جا;
USER: شرکت, محکم, استوار, سفت, راسخ
GT
GD
C
H
L
M
O
firms
/fɜːm/ = NOUN: شرکت, کارخانه, تجارتخانه, موسسه بازرگانی;
USER: شرکت, شرکت های, شرکتهای, شرکت ها, بنگاه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
fiscal
/ˈfɪs.kəl/ = ADJECTIVE: مالی, مالیاتی, محاسباتی;
USER: مالی, های مالی, سال مالی, مالیاتی, مالی در
GT
GD
C
H
L
M
O
five
/faɪv/ = عدد پنج;
USER: پنج, و پنج, از پنج, پنج نفر, پنج تن
GT
GD
C
H
L
M
O
followed
/ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن;
USER: به دنبال, دنبال, پس از, به دنبال آن, و به دنبال
GT
GD
C
H
L
M
O
following
/ˈfɒl.əʊ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: متعاقب, پیرو, شرح ذیل, زیرین, متوالی;
NOUN: ذیل, پیروی, تعقیب, متابعت;
USER: متعاقب, پس از, به دنبال, پیروی, ذیل
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
forces
/fɔːs/ = NOUN: زور, نیرو, تحمیل, قوا, شدت, جبر, شدت عمل, نفوذ, بردار نیرو, رستی, بازو, نیرومندی, عده;
USER: نیروهای, نیروها, نیرو های, که نیروهای, به نیروهای
GT
GD
C
H
L
M
O
forms
/fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت;
USER: اشکال, فرم های, شکل, فرمهای, فرم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
found
/faʊnd/ = VERB: بنیاد نهادن, تاسیس کردن, ریختن, قالب کردن, ذوب کردن, قالب ریزی کردن, ساختن, پایه زدن, تشکیل دادن, ساختمان کردن, بر پا کردن;
NOUN: ریخته گری;
ADJECTIVE: مکتشف;
USER: یافت, پیدا, در بر داشت, یافت می, یافت شده
GT
GD
C
H
L
M
O
framework
/ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی;
USER: چارچوب, چهارچوب, چارچوبی, چارچوب های, چارچوب کاری
GT
GD
C
H
L
M
O
friendly
/ˈfrend.li/ = ADJECTIVE: دوستانه, مهربان, مساعد, خودمانی, تعاونی;
USER: دوستانه, پسند, دوستانه است, مهربان, دوستانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
full
/fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده;
NOUN: فول, پری;
USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول
GT
GD
C
H
L
M
O
funders
/ˈfʌndər/ = USER: مالی, تأمین کنندگان مالی, تأمین کنندگان مالی است
GT
GD
C
H
L
M
O
funding
/ˈfʌn.dɪŋ/ = VERB: تهیه وجه کردن, سرمایه گذاری کردن;
USER: بودجه, کمک های مالی, منابع مالی, کمک مالی, تامین مالی
GT
GD
C
H
L
M
O
funds
/fʌnd/ = NOUN: مایه;
USER: بودجه, وجوه, صندوق های, منابع مالی, کمک های مالی
GT
GD
C
H
L
M
O
future
/ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده;
NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه;
USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
g
/dʒiː/ = NOUN: حرف هفتم الفبای انگلیسی;
USER: گرم, G, گرم در, گرم بر, گرم به
GT
GD
C
H
L
M
O
gains
/ɡeɪn/ = NOUN: افزایش, سود, منفعت, نفع, حصول, فایده, استفاده, بهره تقویت, صرفه, غرض;
USER: دستاوردهای, منافع, دست آورد, دست آوردهای, دستاورد های
GT
GD
C
H
L
M
O
global
/ˈɡləʊ.bəl/ = ADJECTIVE: جهانی, سراسری, کروی;
USER: جهانی, جهانی را, جهانی به, جهانی در
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
government
/ˈɡʌv.ən.mənt/ = NOUN: دولت, حکومت, فرمانداری, طرز حکومت هيئت دولت, عقل اختیار, صلاحدید;
USER: دولت, حکومت, دولتی, های دولتی, های دولت
GT
GD
C
H
L
M
O
greatest
/ɡreɪt/ = USER: بزرگترین, بیشترین, بزرگ ترین, بزرگ, از بزرگترین
GT
GD
C
H
L
M
O
group
/ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن;
VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن;
USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته
GT
GD
C
H
L
M
O
growth
/ɡrəʊθ/ = NOUN: رشد, افزایش, پیشرفت, اثر, ترقی, تومور, نتیجه, حاصل, نمود, روش, گوشت زیادی, چيز زائد;
USER: رشد, رشد و, افزایش, رشد را, و رشد
GT
GD
C
H
L
M
O
guarantees
/ˌɡær.ənˈtiː/ = NOUN: ضمانت, ضامن, تعهد, عهده, وثیقه, سپرده;
USER: تضمین, حداقل تضمین های, ضمانت های, تضمین می, تضمین می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
hand
/hænd/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت;
VERB: دادن, کمک کردن, با دست کاری را انجام دادن;
USER: دست, سوی, طرف, از سوی, از طرف
GT
GD
C
H
L
M
O
happen
/ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن;
USER: اتفاق می افتد, رخ می دهد, رخ دهد, رخ می, اتفاقی می افتد
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
having
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
held
/held/ = VERB: نگه داشتن, نگاه داشتن, گرفتن, در دست داشتن, چسبیدن, منعقد کردن, باز داشتن, جا گرفتن, تصرف کردن;
USER: برگزار شد, برگزار, برگزار می, برگزار می شود, برگزار شده
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
here
/hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو;
USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به
GT
GD
C
H
L
M
O
hope
/həʊp/ = NOUN: امید, امیدواری چشم داشت, چشم انتظاری;
VERB: انتظار داشتن, ارزو داشتن, امیدوار بودن, پشت گرمی داشتن به;
USER: امید, امیدوارم, امیدواریم, امیدوار, امیدوارم که
GT
GD
C
H
L
M
O
human
/ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی;
NOUN: شخص;
USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
impact
/imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس;
VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن;
USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
implementation
/ˈɪm.plɪ.ment/ = NOUN: اجرا, انجام;
USER: اجرا, اجرای, پیاده سازی, انجام, های پیاده سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
important
/ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده;
USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
improve
/ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن;
USER: بهبود, بهبود بخشد, را بهبود بخشد, به بهبود, بهبود بخشند
GT
GD
C
H
L
M
O
improved
/ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن;
USER: بهبود, بهبود یافته, بهبود یافته است, بهبود بخشیده, را بهبود بخشید
GT
GD
C
H
L
M
O
improvement
/ɪmˈpruːv.mənt/ = NOUN: بهبود, پیشرفت, بهسازی, بهتر شدن, تکمیل, تهذیب, تکامل;
USER: بهبود, پیشرفت, به بهبود, بهسازی
GT
GD
C
H
L
M
O
improving
/ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن;
USER: بهبود, به بهبود, برای بهبود, بهبود است, بهبود بخشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
incentives
/ɪnˈsen.tɪv/ = NOUN: انگیزه;
USER: مشوق, انگیزه, مشوق های, انگیزه های, مشوق ها
GT
GD
C
H
L
M
O
included
/ɪnˈkluːd/ = ADJECTIVE: مشمول;
USER: مشمول, شامل, گنجانده, گنجانده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
increase
/ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی;
VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن;
USER: افزایش, افزایش دهد, افزایش می دهد, را افزایش دهد, را افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
increasingly
/ɪnˈkriː.sɪŋ.li/ = USER: به طور فزاینده, طور فزاینده, فزاینده ای, طور فزاینده ای, به طور فزاینده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
incubators
/ˈɪŋ.kjʊ.beɪ.tər/ = NOUN: ماشین جوجه کشی, محل پرورش اطفال زودرس;
USER: رشد, مراکز رشد, انکوباتور, رشد برای, انکوباتورهای
GT
GD
C
H
L
M
O
indicate
/ˈɪn.dɪ.keɪt/ = VERB: نشان دادن, حاکی بودن, نمایان ساختن, اشاره کردن بر;
USER: نشان دادن, نشان, نشان می دهد, نشان دهد, نشان می
GT
GD
C
H
L
M
O
indicated
/ˈɪn.dɪ.keɪt/ = VERB: نشان دادن, حاکی بودن, نمایان ساختن, اشاره کردن بر;
USER: نشان داد, نشان, نشان داده, نشان می دهد, نشان داد که
GT
GD
C
H
L
M
O
indicators
/ˈindiˌkātər/ = NOUN: شاخص, اندیکاتور, نماینده, مقیاس, اندازه;
USER: شاخص های, شاخص, شاخصهای, شاخص ها, از شاخص
GT
GD
C
H
L
M
O
informal
/ɪnˈfɔː.məl/ = ADJECTIVE: غیر رسمی, خصوصی, بی قاعده, بی تشرفات;
USER: غیر رسمی, رسمی, غیررسمی, های غیررسمی, های غیر رسمی
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
informed
/ɪnˈfɔːmd/ = ADJECTIVE: مطلع, مسبوق;
USER: مطلع, اطلاع, اطلاع داده, به اطلاع, را مطلع
GT
GD
C
H
L
M
O
initiatives
/ɪˈnɪʃ.ə.tɪv/ = NOUN: ابتکار, قریحه;
USER: ابتکارات, طرح های, ابتکار عمل, از ابتکارات, از طرح های
GT
GD
C
H
L
M
O
institutions
/ˌɪn.stɪˈtjuː.ʃən/ = NOUN: موسسه, نهاد, بنگاه, تاسیس قضایی, اصل حقوقی, رسم معمول;
USER: موسسات, نهادهای, نهاد, نهادها, نهاد های
GT
GD
C
H
L
M
O
instruments
/ˈɪn.strə.mənt/ = NOUN: وسیله, سند, اسباب, ادوات, الت;
USER: ابزار, سازهای, آلات, و ابزار, ابزار های
GT
GD
C
H
L
M
O
integrated
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = ADJECTIVE: متحد;
USER: یکپارچه, ادغام, یکپارچه شده است, ادغام شده, های یکپارچه
GT
GD
C
H
L
M
O
international
/ˌɪn.təˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: بین المللی, وابسته به روابط بین المللی;
USER: بین المللی, های بین المللی, بین المللی است, بین المللی را, بین المللی در
GT
GD
C
H
L
M
O
investments
/ɪnˈvest.mənt/ = NOUN: سرمایه گذاری, مبلغ سرمایه گذاری شده;
USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری های, سرمایه گذاری ها, سرمایه گذاری در, از سرمایه گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
ion
/ˈaɪ.ɒn/ = NOUN: یون, ذره تبدیل شده به برق;
USER: یون, یونی, یون باتری, یون های, های یون
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
issue
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد;
VERB: بیرون آمدن, خارج شدن, صادر شدن;
USER: موضوع, مسئله, شماره, مساله, موضوع را
GT
GD
C
H
L
M
O
issues
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی;
USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
itself
/ɪtˈself/ = PRONOUN: خود, خودش;
USER: خود, خود را, خودش, خودی خود, به خودی خود
GT
GD
C
H
L
M
O
january
/ˈdʒæn.jʊ.ri/ = NOUN: ژانویه, اولین ماه سال مسیحی
GT
GD
C
H
L
M
O
june
/dʒuːn/ = NOUN: ژوئن, ماه ژوئن پنجمین ماه سال مسیحی
GT
GD
C
H
L
M
O
keep
/kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید
GT
GD
C
H
L
M
O
know
/nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند
GT
GD
C
H
L
M
O
lack
/læk/ = NOUN: عدم, فقدان, نبودن, کسری, احتیاج;
VERB: نداشتن, فاقد بودن, ناقص بودن, کم داشتن;
USER: عدم, فقدان, کمبود, عدم وجود, نداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
last
/lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام;
NOUN: طاقت;
VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن;
USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر
GT
GD
C
H
L
M
O
latter
/ˈlæt.ər/ = ADJECTIVE: دومی, آخر, اخیر, بعدی, عقب تر, اخری, این یک;
USER: دومی, دوم, اخیر, آخر, بعدی
GT
GD
C
H
L
M
O
leader
/ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله;
USER: رهبر, رهبری, از رهبران, فرمانده
GT
GD
C
H
L
M
O
leading
/ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین;
NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی;
USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز
GT
GD
C
H
L
M
O
learning
/ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان;
USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در
GT
GD
C
H
L
M
O
least
/liːst/ = ADJECTIVE: کمترین, اقل, کوچکترین, خردترین;
USER: کمترین, حداقل, کم, دست کم, اقل
GT
GD
C
H
L
M
O
legislation
/ˌledʒ.ɪˈsleɪ.ʃən/ = NOUN: قانون, قانون گزاری, تدوین و تصویب قانون, وضع قاون;
USER: قانون, قوانین, قانونگذاری, قانون گذاری, وضع قوانین
GT
GD
C
H
L
M
O
level
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری;
ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت;
VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن;
USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
limited
/ˈlɪm.ɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: محدود, منحصر, مشروط;
USER: محدود, محدودی, محدود است, محدود شده, محدود به
GT
GD
C
H
L
M
O
loan
/ləʊn/ = NOUN: وام, قرض, قرضه, واژه عاریه;
VERB: عاریه دادن, قرض کردن;
USER: وام, قرضه, قرض, وام را, وام به
GT
GD
C
H
L
M
O
loans
/ləʊn/ = NOUN: وام, قرض, قرضه, واژه عاریه;
USER: وام, وام های, وام ها, وام به, پرداخت وام
GT
GD
C
H
L
M
O
local
/ˈləʊ.kəl/ = ADJECTIVE: محلی, موضعی, مکانی, محدود بیک محل, مقامی;
USER: محلی, های محلی, محلی کاربر, محلی است, موضعی
GT
GD
C
H
L
M
O
long
/lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف;
ADVERB: گذشته از وقت;
VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن;
USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
mail
/meɪl/ = NOUN: پست, زره, جوشن, چاپار;
ADJECTIVE: پستی;
VERB: زرهدار کردن, با پست فرستادن;
USER: پست, ایمیل, پست الکترونیکی, الکترونیکی, الکترونیک
GT
GD
C
H
L
M
O
major
/ˈmeɪ.dʒər/ = ADJECTIVE: عمده, بزرگ, اعظم, بزرگتر, ارشد, کبیر, اکبر, بالغ, مهاد, بیشتر, بیشین;
NOUN: سرگرد;
VERB: متخصص شدن;
USER: عمده, بزرگ, اصلی, عمده ای, های بزرگ
GT
GD
C
H
L
M
O
managing
/ˈmanij/ = NOUN: ضبط;
USER: مدیریت, عامل, اداره, برای مدیریت, مدیر عامل
GT
GD
C
H
L
M
O
manifesting
/ˈmæn.ɪ.fest/ = VERB: بازنمود کردن, اشکار ساختن, معلوم کردن, فاش کردن, اعلامیه دادن, ظاهر ساختن;
USER: تجلی, آشکار, آشکار کننده, بروز, manifesting به,
GT
GD
C
H
L
M
O
market
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن;
USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به
GT
GD
C
H
L
M
O
markets
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
USER: بازارهای, بازارها, بازار های, به بازارهای, بازارهای در
GT
GD
C
H
L
M
O
marks
= NOUN: علامت, مارک, نشانه, نشان, نمره, مرز, خط, علامت مخصوص, نقطه, علامت سلاح, داغ, پایه;
USER: علائم, علامت, نمرات, علائم و نشانه, علائم و نشانه های
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
measures
/ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر, پایه, وزن شعر, بحر;
USER: اقدامات, اقداماتی, از اقدامات, اقداماتی را, انجام اقدامات
GT
GD
C
H
L
M
O
medium
/ˈmiː.di.əm/ = ADJECTIVE: متوسط, معتدل, نیم پز;
NOUN: رسانه, محیط کشت, واسطه, وسیله;
USER: متوسط, رسانه, محیط کشت, واسطه, وسیله
GT
GD
C
H
L
M
O
member
/ˈmem.bər/ = NOUN: عضو, جزء, بخش, کارمند, اندام, شعبه;
USER: عضو, کاربران, اعضای, از اعضای, کاربر عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
mentoring
/ˈmen.tɔːr/ = USER: مشاوره, مربیگری, راهنمایی, تعلیم این نیرو
GT
GD
C
H
L
M
O
met
/met/ = ADJECTIVE: تلاقی شده;
USER: ملاقات, ملاقات کرد, ملاقات کرده, ملاقات کردند, را ملاقات
GT
GD
C
H
L
M
O
million
/ˈmɪl.jən/ = NOUN: میلیون, هزار در هزار;
USER: میلیون, میلیون نفر, میلیون دلار, میلیون نفر است, میلیون و
GT
GD
C
H
L
M
O
ministry
/ˈmɪn.ɪ.stri/ = NOUN: وزارت, وزارتخانه;
USER: وزارت, وزارتخانه, وزارت امور, وزارت خانه, وزارتخانه در
GT
GD
C
H
L
M
O
moldova
/mɒlˈdəʊ.və/ = USER: مولدووا, مولداوی, Kishinev مولدووا, مولدوا, مولدووا بازارهای جهانی,
GT
GD
C
H
L
M
O
monte
= USER: مونت, مونته, روش مونت, سازی مونت, Monte از
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
most
/məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین;
NOUN: مقدار زیاد;
USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
much
/mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور;
ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده;
USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
multinationals
/ˌmʌl.tiˈnæʃ.ən.əl/ = USER: شرکت های چند ملیتی, چند ملیتی, شرکتهای چند ملیتی, های چند ملیتی, شرکتهای چندملیتی
GT
GD
C
H
L
M
O
needed
/ˈniː.dɪd/ = ADJECTIVE: ضروری, مطلوب, بایسته;
USER: ضروری, مورد نیاز, نیاز, مورد نیاز است, های مورد نیاز
GT
GD
C
H
L
M
O
needs
/nēd/ = NOUN: نیازها;
ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم;
USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
network
/ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری;
USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
nr
/ˌenˈpiː/ = USER: NR, کاهش نویز, نویز, NR به
GT
GD
C
H
L
M
O
obstacle
/ˈɒb.stɪ.kl̩/ = NOUN: مانع, مشکل, سد, انسداد, گیر, رداع, سد جلو راه, محظور, پاگیر, رادع;
USER: مانع, مشکل, سد, مانعی بر سر راه, انسداد
GT
GD
C
H
L
M
O
obstacles
/ˈɒb.stɪ.kl̩/ = NOUN: مانع, مشکل, سد, انسداد, گیر, رداع, سد جلو راه, محظور, پاگیر, رادع;
USER: موانع, موانع را, موانع موجود, موانع در, موانع و
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
offer
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن;
USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
offered
/ˈɒf.ər/ = ADJECTIVE: معروف, پیشکی;
USER: ارائه شده, ارائه, ارائه می, ارائه می گردد, ارائه شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
offices
/ˈɒf.ɪs/ = NOUN: دفتر, اداره, مقام, دفتر کار, کار, محل کار, منصب, خدمت, شغل, احراز مقام, وظیفه, مسئوليت, اشتغال;
USER: دفاتر, ادارات, دفاتر و
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
ones
/wʌn/ = NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: آنهایی که, آنهایی, آنهایی که در, از آنهایی که, آنهایی که به
GT
GD
C
H
L
M
O
online
/ˈɒn.laɪn/ = ADJECTIVE: درون خطی;
USER: آنلاین, آنلاین در, کاربران آنلاین حاضر, آنلاین حاضر در, حضور کاربر در انجمن
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
opportunity
/ˌɒp.əˈtjuː.nə.ti/ = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت;
USER: فرصت, فرصتی, فرصت را, فرصت های, فرصت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
options
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
organizations
/ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل;
USER: سازمان, سازمانهای, سازمانها, سازمان ها, از سازمان های
GT
GD
C
H
L
M
O
organized
/ˈɔː.ɡən.aɪzd/ = ADJECTIVE: سازمان یافته, متشکل;
USER: سازمان یافته, سازماندهی, سازماندهی شده, سازمان یافته است, متشکل
GT
GD
C
H
L
M
O
originate
/əˈrɪdʒ.ɪ.neɪt/ = VERB: سرچشمه گرفتن, موجب شدن, سر زدن, اغاز شدن یا کردن, سرچشمه گرفتن - ناشی شدن;
USER: موجب شدن, سرچشمه, منشا می, سرچشمه می, سرچشمه گرفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
overview
/ˈəʊ.və.vjuː/ = USER: مروری, بازنگری, کلی, مرور کلی, بررسی اجمالی
GT
GD
C
H
L
M
O
own
/əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی;
PRONOUN: خودی, مال خودم;
VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
pace
/peɪs/ = NOUN: سرعت, گام, تندی, قدم, شیوه;
VERB: گام زدن, با قدم اهسته رفتن, پیمودن, قدم رو کردن, با گامهای اهسته و موزون حرکت کردن، قدم زدن;
USER: سرعت, با سرعت, گام, سرعت در, قدم
GT
GD
C
H
L
M
O
partner
/ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست;
VERB: شریک شدن یا کردن;
USER: شریک, شریک زندگی, همسر, شریک جنسی, را شریک
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
perceived
/pəˈsiːv/ = VERB: درک کردن, دیدن, حس کردن, فهمیدن, دریافتن, مشاهده کردن, ملاحظه کردن;
USER: درک, درک شده, تصور, درک می, تصور می
GT
GD
C
H
L
M
O
percentage
/pəˈsen.tɪdʒ/ = NOUN: در صد, مقدار, صدی چند, قسمت, چند در صد;
USER: در صد, درصد, درصدی, صد
GT
GD
C
H
L
M
O
perception
/pəˈsep.ʃən/ = NOUN: درک, ادراک, احساس, دریافت, مشاهده, مشاهده قوه ادراک, اگاهی;
USER: ادراک, درک, تصور, برداشت, احساس
GT
GD
C
H
L
M
O
perceptions
/pəˈsep.ʃən/ = NOUN: درک, ادراک, احساس, دریافت, مشاهده, مشاهده قوه ادراک, اگاهی;
USER: برداشت, ادراک, ادراکات, برداشتها, برداشتهای
GT
GD
C
H
L
M
O
pessimistic
/ˌpesəˈmistik/ = ADJECTIVE: بدبین, وابسته به بدبینی;
USER: بدبین, بدبینانه, های بدبینانه, بدبینانه در, وابسته به بدبینی
GT
GD
C
H
L
M
O
pillar
/ˈpɪl.ər/ = NOUN: ستون, رکن, ارکان, پایه, جرز, میله, ستون بتون ارمه, دیرک, عمود;
VERB: ستون ساختن;
USER: ستون, رکن, ارکان, جرز, پایه
GT
GD
C
H
L
M
O
pillars
/ˈpɪl.ər/ = NOUN: ستون, رکن, ارکان, پایه, جرز, میله, ستون بتون ارمه, دیرک, عمود;
USER: ستون, ارکان, رکن, ستون های, ستون اصلی
GT
GD
C
H
L
M
O
place
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله
GT
GD
C
H
L
M
O
play
/pleɪ/ = NOUN: بازی, نمایش, نمایشنامه, تفریح, ورزش, نواخت, لهو, نواختن ساز و غیره, سرگرمی مخصوص;
VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن;
USER: بازی, ایفا, بازی می, ایفا می, بازی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
please
/pliːz/ = VERB: لطفا, خوشحال کردن, دلپذیر کردن, خشنود ساختن, کیف کردن, سرگرم کردن;
ADVERB: خواهشمند است, بفرمایید;
USER: لطفا, لطفا به, لطفا با, لطفا از, لطفا در
GT
GD
C
H
L
M
O
points
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
USER: نقاط, نکات, برای نقاط, نقاط مورد, برای نقاط مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
policies
/ˈpɒl.ə.si/ = NOUN: سیاست, خط مشی, بیمه نامه, سیاستمداری, کاردانی, ورقه بیمه, سند معلق به انجام شرطی;
USER: سیاست, سیاست های, سیاستهای, سیاست ها, خط مشی های
GT
GD
C
H
L
M
O
positive
/ˈpɒz.ə.tɪv/ = ADJECTIVE: مثبت, قطعی, یقین, محقق;
USER: مثبت, مثبت و, مثبت است, های مثبت, مثبت در
GT
GD
C
H
L
M
O
practices
/ˈpræk.tɪs/ = NOUN: تمرین, عمل, عادت, ممارست, عرف, مشق, تکرار, ورزش, برزش;
USER: شیوه های, شیوه, اعمال, اقدامات, شیوه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
predictability
/prɪˌdɪk.təˈbɪl.ə.ti/ = USER: پیش بینی, قابل پیش بینی, پیش بینی پذیری, قابلیت پیش بینی, قابل پیش بینی بودن
GT
GD
C
H
L
M
O
press
/pres/ = NOUN: پرس, مطبوعات, فشار, چاپ, جراید, ازدحام, منگنه;
VERB: فشردن, فشار دادن, فشار وارد اوردن بر, وارد اوردن, ازدحام کردن;
USER: فشار, مطبوعات, پرس, فشردن, فشار دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
pressing
/ˈpres.ɪŋ/ = ADJECTIVE: مبرم, عاجل, فشاراور, مصر, فشاری;
NOUN: فشار;
USER: فشار, فشار دادن, با فشار دادن, مبرم, عاجل
GT
GD
C
H
L
M
O
previous
/ˈpriː.vi.əs/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, جلوتر, سابقی, اسبقی, مقدم;
USER: قبلی, های قبلی, پیشین, مورد قبلی, قبلی را
GT
GD
C
H
L
M
O
private
/ˈpraɪ.vət/ = ADJECTIVE: خصوصی, شخصی, اختصاصی, محرمانه, خلوت, پوشیده, مخصوص, خاص, خودمانی, مستور;
NOUN: سرباز, اعضاء تناسلی;
USER: خصوصی, خصوصی به, شخصی, خصوصی را
GT
GD
C
H
L
M
O
problem
/ˈprɒb.ləm/ = NOUN: مشکل, مسئله, موضوع, سختی, چیستان;
USER: مشکل, مسئله, مشکل این, مشکل را, مشکل در
GT
GD
C
H
L
M
O
probusiness
GT
GD
C
H
L
M
O
professional
/prəˈfeʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: حرفه ای;
USER: حرفه ای, حرفه, حرفه ای است, های حرفه ای, و حرفه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
programs
/ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار;
USER: برنامه, برنامه های, برنامه ها, از برنامه, برنامه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
projects
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
USER: پروژه, پروژه های, پروژه ها, ها طرح های, از پروژه
GT
GD
C
H
L
M
O
proposed
/prəˈpəʊz/ = ADJECTIVE: مطرح;
USER: مطرح, پیشنهاد, پیشنهاد شده, را پیشنهاد, پیشنهاد شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
provided
/prəˈvīd/ = CONJUNCTION: در صورتیکه;
ADJECTIVE: اماده;
USER: ارائه, فراهم, فراهم شده, را فراهم, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
providing
/prəˈvaɪd/ = ADJECTIVE: مشروط بر اینکه;
CONJUNCTION: در صورت;
USER: ارائه, فراهم, فراهم کردن, فراهم آوردن, فراهم نمودن
GT
GD
C
H
L
M
O
public
/ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار;
NOUN: عامه, مردم, عموم;
USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی
GT
GD
C
H
L
M
O
quantitative
/ˈkwɒn.tɪ.tə.tɪv/ = ADJECTIVE: کمی, مقداری, چندی, وابسته بخاصیت حرف هجادار, بیان شده بر حسب صفات;
USER: کمی, های کمی, مقداری, کمی در
GT
GD
C
H
L
M
O
ranged
/reɪndʒ/ = VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن;
USER: در محدوده, در بازه زمانی, محدوده زمانی معین, رویداد در محدوده زمانی, در محدوده زمانی معین
GT
GD
C
H
L
M
O
ranging
/rānj/ = VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن;
USER: در محدوده, گرفته, محدوده, گرفته تا, های مختلف
GT
GD
C
H
L
M
O
rapid
/ˈræp.ɪd/ = ADJECTIVE: سریع, تند, سریع السیر, تندرو, چابک;
USER: سریع, سریع و, سریع است, تند, سریع به
GT
GD
C
H
L
M
O
receive
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می
GT
GD
C
H
L
M
O
reduced
/riˈd(y)o͞os/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاهش می یابد, کاهش, کاهش یافته, کاهش یافته است, را کاهش داد
GT
GD
C
H
L
M
O
reducing
/rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاهش, را کاهش, کاهش می, برای کاهش, در کاهش
GT
GD
C
H
L
M
O
regarding
/rɪˈɡɑː.dɪŋ/ = PREPOSITION: راجع به, عطف به;
ADJECTIVE: در موضوع;
USER: راجع به, در مورد, با توجه, با توجه به, در رابطه با
GT
GD
C
H
L
M
O
regulation
/ˌreɡ.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: مقرره, تنظیم, قانون, قاعده, تعدیل, دستور, ایین نامه;
USER: تنظیم, مقررات, مقرره, قانون, قاعده
GT
GD
C
H
L
M
O
regulatory
/ˈregyələˌtôrē/ = ADJECTIVE: تنظیمی;
USER: تنظیمی, نظارتی, مقرراتی, های نظارتی, نظارتی در
GT
GD
C
H
L
M
O
release
/rɪˈliːs/ = NOUN: رهایی, پخش, ترخیص, ازادی, خلاصی, رهتیی, استخلاص, بخشش;
VERB: رها کردن, ازاد کردن, منتشر ساختن, مرخص کردن;
USER: آزاد, رها, را آزاد, آزاد کند, را رها
GT
GD
C
H
L
M
O
remains
/rɪˈmeɪnz/ = NOUN: باقی, بقایا;
USER: باقی, باقی مانده, باقی می ماند, باقی مانده است, باقی میماند
GT
GD
C
H
L
M
O
representative
/ˌrepriˈzentətiv/ = NOUN: نماینده, نمایشگر;
ADJECTIVE: حاکی از, مشعر بر;
USER: نماینده, نمایندگی, نمایندگان, نماینده ای, از نمایندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
represents
/ˌrep.rɪˈzent/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, بیان کردن, نمایاندن, وانمود کردن, نماینده بودن, نمایندگی کردن;
USER: نشان دهنده, را نشان, نشان می, را نشان می, نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
resources
/ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار;
USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
respondents
/rɪˈspɒn.dənt/ = NOUN: جواب گو;
USER: پاسخ دهندگان, پاسخ دهندگان به, از پاسخ دهندگان, پاسخ دهندگان در
GT
GD
C
H
L
M
O
responses
/rɪˈspɒns/ = NOUN: پاسخ, واکنش, جوابگویی;
USER: پاسخ, پاسخ های, پاسخهای, پاسخ ها, واکنش های
GT
GD
C
H
L
M
O
revenues
/ˈrev.ən.juː/ = NOUN: عملکرد, درامد, سود سهام, عایدی, بازده;
USER: درآمد, درآمدهای, درآمد حاصل, درآمدهای حاصل, درآمد حاصل از
GT
GD
C
H
L
M
O
role
/rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل;
USER: نقش, نقشی, و نقش, به نقش
GT
GD
C
H
L
M
O
romanian
/rʊˈmeɪ.ni.ən/ = NOUN: زبان رومانی, اهل رومانی
GT
GD
C
H
L
M
O
round
/raʊnd/ = ADJECTIVE: گرد, مدور, گردی, بی خرده, دایره وار, مهره مانند, چنبری;
NOUN: نوبت;
VERB: گرد کردن, دور زدن, کامل کردن, بیخرده کردن;
USER: دور, گرد, ایمونواسی, را گرد, را دور
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
said
/sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده;
USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت
GT
GD
C
H
L
M
O
same
/seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت;
USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان
GT
GD
C
H
L
M
O
say
/seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن;
NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم
GT
GD
C
H
L
M
O
seamless
/ˈsiːm.ləs/ = ADJECTIVE: بدون درز, بی درز, یک پارچه;
USER: بدون درز, های بدون درز, بدون درز در, بدون درز و
GT
GD
C
H
L
M
O
second
/ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد;
NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن;
USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
sector
/ˈsek.tər/ = NOUN: بخش, قطاع, ناحیه, قطاع دایره, قسمتی از جبهه, محله, جزء;
USER: بخش, در بخش, بخش های, های بخش, قطاع
GT
GD
C
H
L
M
O
services
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف;
USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
set
/set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت;
VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن;
ADJECTIVE: روشن, واقع شده;
USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
short
/ʃɔːt/ = ADJECTIVE: کوتاه, مختصر, کمتر, کوچک, قاصر, موجز, کسردار, غیر کافی, بی مقدمه;
NOUN: خلاصه;
VERB: اتصالی پیدا کردن;
USER: کوتاه, خلاصه, مختصر, کمتر, کوچک
GT
GD
C
H
L
M
O
shorter
/ʃɔːt/ = USER: کوتاه تر, کوتاه, کوتاهتر, کوتاه تری, کوتاه تر است
GT
GD
C
H
L
M
O
showing
/ˈʃəʊ.ɪŋ/ = NOUN: نمایش, ارائه, اظهار, شاخص, جلوه, اشکار سازی;
USER: نمایش, نشان, نشان دادن, نشان می, را نشان می
GT
GD
C
H
L
M
O
shows
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
USER: نشان می دهد, نشان, را نشان می دهد, نشان میدهد, نشان می دهد که
GT
GD
C
H
L
M
O
shun
/ʃʌn/ = VERB: اجتناب کردن از, پرهیز کردن از, گریختن;
USER: اجتناب کردن از, اجتناب, پرهیز, اجتناب کردن, پرهیز کردن از
GT
GD
C
H
L
M
O
significant
/sigˈnifikənt/ = ADJECTIVE: مهم, قابل توجه, عمده, معنی دار, حاکی از, ژرف;
NOUN: علامت;
USER: قابل توجه, قابل توجهی, مهم, معنی دار, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
simplifying
/ˈsɪm.plɪ.faɪ/ = ADJECTIVE: ساده کردانی, مختصر کننده;
USER: ساده کردانی, ساده, ساده کردن, ساده سازی, مختصر کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
since
/sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه;
PREPOSITION: چون;
ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه;
USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
skilled
/skɪld/ = ADJECTIVE: ماهر;
USER: ماهر, ماهر است, ماهر را, ماهر و, ماهر در
GT
GD
C
H
L
M
O
skills
/skɪl/ = NOUN: مهارت, استادی, چیره دستی, ورزیدگی, تردستی, کاردانی, سررشته, عرضه, زبر دستی, هنرمندی, سامان;
USER: مهارت, مهارت های, مهارتهای, مهارت ها, از مهارت
GT
GD
C
H
L
M
O
small
/smɔːl/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, ریز, خرد, جزئی, خفیف, ریزه, دون, محقر, پست;
NOUN: خرده;
USER: کوچک, کم, کوچک و, کوچک در, کوچک به
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
social
/ˈsəʊ.ʃəl/ = ADJECTIVE: اجتماعی, دسته جمعی, تفریحی, معاشرتی, انسی, وابسته بجامعه, گروه دوست, جمعیت دوست, وابسته به اجتماع;
USER: اجتماعی, های اجتماعی, اجتماعی را, اجتماعی است
GT
GD
C
H
L
M
O
society
/səˈsaɪ.ə.ti/ = NOUN: جامعه, انجمن, اجتماع, جمعیت, نظام اجتماعی, مجمع, محفل, انسگان, مصاحبت, شرکت, گروه, اشتراک مساعی;
USER: جامعه, اجتماع, جامعه ای, انجمن, جامعه را
GT
GD
C
H
L
M
O
span
/spæn/ = NOUN: گستردگی, وجب, محدوده, پوشش, ظرفیت, اندازه, یک وجب, مدت معین, فاصله معین;
VERB: وجب کردن, اندازه گرفتن, پل بستن, تاق بستن;
USER: محدوده, طول, گستردگی, وجب, ظرفیت
GT
GD
C
H
L
M
O
speak
/spiːk/ = VERB: سخن گفتن, صحبت کردن, حرف زدن, سخنرانی کردن, دراییدن, تکلم کردن, گفتگو کردن;
USER: صحبت کردن, صحبت می کنند, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت می کنند و
GT
GD
C
H
L
M
O
specialized
/ˈspeʃ.əl.aɪzd/ = VERB: تخصص یافتن, اختصاصی کردن, متخصص شدن, ویژهگری یا ویژه کاری کردن;
USER: تخصصی, های تخصصی, متخصص, تخصصی در, تخصصی است
GT
GD
C
H
L
M
O
specializing
/ˈspeʃ.əl.aɪz/ = VERB: تخصص یافتن, اختصاصی کردن, متخصص شدن, ویژهگری یا ویژه کاری کردن;
USER: متخصص, و متخصص, تخصص, های متخصص
GT
GD
C
H
L
M
O
specific
/spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی;
USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص
GT
GD
C
H
L
M
O
stability
/stəˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: ثبات, پایداری, استحکام, استواری, پایایی, پا بر جایی, محکمی;
USER: ثبات, پایداری, استحکام, ثبات را, ثبات در
GT
GD
C
H
L
M
O
stakeholders
/ˈstākˌhōldər/ = NOUN: گروگذار, شرط بند, نگهدارنده بانک در قمار;
USER: سهامداران, ذینفعان, سهام داران, دست اندرکاران, افراد ذینفع
GT
GD
C
H
L
M
O
start
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا
GT
GD
C
H
L
M
O
state
/steɪt/ = NOUN: دولت, حالت, ایالت, کشور, استان, جمهوری, چگونگی, حال;
ADJECTIVE: کشوری, ملکی;
VERB: توضیح دادن, اظهار داشتن;
USER: دولت, حالت, ایالت, کشور, کشوری
GT
GD
C
H
L
M
O
still
/stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک;
ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام;
NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی;
VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز;
USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در
GT
GD
C
H
L
M
O
strategic
/strəˈtiː.dʒɪk/ = ADJECTIVE: سوق الجیشی, وابسته به رزم ارایی;
USER: استراتژیک, راهبردی, های استراتژیک, استراتژیک است, های راهبردی
GT
GD
C
H
L
M
O
stronger
/strɒŋ/ = USER: قوی تر, قوی, قوی تر شدن, قوی تر است, را قوی تر
GT
GD
C
H
L
M
O
study
/ˈstʌd.i/ = NOUN: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, غور وبررسی, موضوع تحصیلی, اتاق مطالعه;
VERB: درس خواندن, خواندن, تحصیل کردن, مطالعه کردن, بررسی کردن, فرا گرفتن, اموختن;
USER: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, درس خواندن
GT
GD
C
H
L
M
O
successful
/səkˈses.fəl/ = ADJECTIVE: موفق, کامیاب, پیروز, نیک انجام, عاقبت بخیر;
USER: موفق, موفقیت آمیز, موفقیت, های موفق, با موفقیت
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
suitable
/ˈsuː.tə.bl̩/ = ADJECTIVE: مناسب, شایسته, سازگار, مقتضی, خوب, فرا خور, درخورد, خلیق;
USER: مناسب, مناسب است, های مناسب, مناسب و, مناسب را
GT
GD
C
H
L
M
O
support
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء;
VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن;
USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
supporting
/səˈpɔː.tɪŋ/ = NOUN: حامی, پشتیبان, معین, نگهدار, متحمل;
USER: حمایت از, حمایت, پشتیبانی از, حمایت می, به حمایت از
GT
GD
C
H
L
M
O
survey
/ˈsɜː.veɪ/ = NOUN: بررسی, نقشه برداری, ممیزی, بازدید, براورد, زمینه یابی, مطالعه مجمل, بردید;
VERB: بررسی کردن, بازدید کردن, ممیزی کردن, مساحی کردن, پیمودن;
USER: بررسی, مطالعه, نظرسنجی, نظر سنجی, سنجی
GT
GD
C
H
L
M
O
tables
/ˈteɪ.bl̩/ = NOUN: جدول, میز, فهرست, سفره, لیست, لوح, کوهمیز;
USER: جداول, جدول, از جداول, جدول نوشته شده, گروه جداول
GT
GD
C
H
L
M
O
takes
/teɪk/ = USER: طول می کشد, طول می کشد تا, طول می انجامد, طول می کشد و, را می گیرد
GT
GD
C
H
L
M
O
taking
/tāk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: در نظر گرفتن, گرفتن, مصرف, نظر گرفتن, از مصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
tax
/tæks/ = NOUN: مالیات, خراج, باج, تحمیل, تقاضای سنگین;
VERB: مالیات گرفتن از, مالیاتبستن;
USER: مالیات, مالیاتی, مالیات بر, های مالیاتی, از مالیات
GT
GD
C
H
L
M
O
taxation
/tækˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مالیات, مالیات بندی, وضع مالیات;
USER: مالیات, مالیاتی, مالیات بندی, وضع مالیات, مالیات بر
GT
GD
C
H
L
M
O
taxes
/tæks/ = NOUN: عوارض;
USER: عوارض, مالیات, مالیات ها, مالیات های, مالیات بر
GT
GD
C
H
L
M
O
tel
= NOUN: طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی;
USER: تلفن, شماره تلفن, تل, فنی تلفن
GT
GD
C
H
L
M
O
term
/tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی;
VERB: نامیدن;
USER: مدت, اصطلاح, دوره, مدت است
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
third
/θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم;
VERB: به سه بخش تقسیم کردن;
USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
thus
/ðʌs/ = ADVERB: چنین, پس, بنابر این, بدین گونه, بدینسان, چنان, بدین معنی که, از این قرار, این طور;
USER: بنابر این, در نتیجه, این ترتیب, به این ترتیب, پس
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
title
/ˈtaɪ.tl̩/ = NOUN: عنوان, نام, لقب, اسم, مقام, حق, برنامه;
VERB: عنوان نوشتن, واگذار کردن, عنوان دادن به, لقب دادن, نام نهادن;
USER: عنوان, نام, اسم, لقب, مرتب سازی عنوان
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
too
/tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه;
USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
top
/tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک;
ADJECTIVE: عالی, فوقانی;
USER: بالا, بالای, بالا به, بالا و, از بالا
GT
GD
C
H
L
M
O
tower
/taʊər/ = NOUN: برج, قلعه بلند بودن;
USER: برج, برج های, برج به, برج را, برج در
GT
GD
C
H
L
M
O
tradition
/trəˈdɪʃ.ən/ = NOUN: سنت, رسم, عرف, مرسوم, عادت, روایت متداول, عقیده رایج, عقیده موروثی;
USER: سنت, رسم, سنت های, عرف
GT
GD
C
H
L
M
O
training
/ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب;
USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم
GT
GD
C
H
L
M
O
transactions
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معاملات, شرح مذاکرات;
USER: معاملات, تراکنش, انجام معاملات, تراکنش های, معاملات را
GT
GD
C
H
L
M
O
under
/ˈʌn.dər/ = PREPOSITION: تحت, زیر;
ADJECTIVE: کمتر از, تحت تسلط, زیرین, مخفی در زیر, کسری دار, موجود درزیرسطح;
ADVERB: در زیر;
NOUN: کسر;
USER: تحت, زیر, در زیر, را تحت, کمتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
understanding
/ˌəndərˈstand/ = NOUN: فهم, ادراک, توافق, هوش, خرد, تظر;
ADJECTIVE: مطلع, ماهر, فهمیده, با هوش;
USER: درک, فهم, تفاهم, به درک, از درک
GT
GD
C
H
L
M
O
union
/ˈjuː.ni.ən/ = NOUN: اتحادیه, اتحاد, پیوند, اتصال, اجتماع, وصلت, پیوستگی, انجمن, ائتلاف, اتحاد و اتفاق, یگانگی وحدت, الحاق, اشتراک منافع, بهم پیوستگی;
USER: اتحادیه, اتحاد, اتحادیه های کارگری, اتصال, اجتماع
GT
GD
C
H
L
M
O
universities
/ˌyo͞onəˈvərsətē/ = NOUN: دانشگاه, مدرسه;
USER: دانشگاه, دانشگاهها, دانشگاههای, از دانشگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
unpredictability
/ˌʌn.prɪˈdɪk.tə.bl̩/ = USER: غیر قابل پیش بینی, غیرقابل پیشبینی, غیر قابل پیش بینی بودن, غیرقابل پیشبینی بودن, غیرقابل پیش بینی
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
ups
/ˈleɪs.ʌps/ = USER: یو پی اس, یو پی اس های, های یو پی اس, یو پی اس را, یو پی اس و
GT
GD
C
H
L
M
O
us
/ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما;
USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در
GT
GD
C
H
L
M
O
used
/juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
vast
/vɑːst/ = ADJECTIVE: وسیع, پهناور, بزرگ, عظیم, بیکران, فراوان, زیاد;
USER: وسیع, بزرگ, پهناور, عظیم, بیکران
GT
GD
C
H
L
M
O
very
/ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی;
ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی;
USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
view
/vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت;
VERB: دیدن, از نظر گذراندن;
USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
visit
/ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت;
VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن;
USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
winner
/ˈwɪn.ər/ = NOUN: برنده, برنده بازی, فاتح;
USER: برنده, برنده جایزه, برنده ی, برنده این
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
words
/wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت;
USER: کلمات, عبارت, واژه ها, واژه های, کلمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
world
/wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی;
USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان
GT
GD
C
H
L
M
O
worldwide
/ˌwɜːldˈwaɪd/ = ADJECTIVE: جهانی;
ADVERB: در سرتاسر جهان;
USER: در سرتاسر جهان, سراسر جهان, در سراسر جهان, جهانی, در سراسر جهان است
GT
GD
C
H
L
M
O
would
/wʊd/ = NOUN: تمایل;
VERB: ایکاش;
USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم
GT
GD
C
H
L
M
O
year
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, ساله, در سال, سال به, در سال جاری
GT
GD
C
H
L
M
O
years
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به
GT
GD
C
H
L
M
O
young
/jʌŋ/ = ADJECTIVE: جوان, تازه, نوین, برنا, بچگانه, نورسته;
NOUN: نو باوه;
USER: جوان, جوانان, جوان است, جوان و, جوان به
431 words